گاه در آیات قرآنی سخن از بهشتی است که انسان و جنیان در آن وارد می شوند. این بهشت به نزدیک بهشتیان آورده شده(تکویر، آیه 13) و ایشان با سلام و صلوات فرشتگان وارد آن می شوند.(واقعه، آیه 26)
اما گاه در قرآن سخن از انسان بهشت است؛ یعنی خود این انسان بهشت است نه این که بهشت را از جایی بیاورند یا او را داخل بهشت بکنند. این مرتبه از مقام انسانیت به کسانی اختصاص دارد که فراتر از اصحاب یمین در مقام سابقون و مقربون قرار گرفته اند. در این مرتبه دیگر ، بهشت بیرون از ذات ایشان نیست، بلکه خودشان بهشت هستند. خداوند درباره این افراد می فرماید: فَرَوْحٌ وَ رَیْحَانٌ وَ جَنَّتُ نَعِیمٍ؛ او روح و ریحان و بهشت نعیم است. نه آن که برای آنان روح و ریحان و بهشت نعیم باشد.(واقعه، آیه 89)
شخصی که روح شده خود دیگر آفریدگار روح در دیگران خواهد بود؛ کسی که ریحان شده خودش جان را به دیگران می بخشد و حرکت نرم پرورش را در موجودات فراهم می آورد. وقتی بهشت نعیم شد، خودش بهشت آفرین می شود. این همان مقام خلافت واقعی انسان است؛ زیرا انسان باید به جایی برسد که خلیفه خداوند شوند و مظاهر اسمایی الهی را در خود تحقق بخشد و در مقام مظهریت در مقام خلاقیت و ربوبیت قرار گیرد و بیافریند و بپروراند. این همان مقامی است که ابلیس خواهان آن بود و می خواست بدان دست یابد و چون نتوانست تلاش می کند تا انسان از آن محروم گردد؛ جایی که انسان روح و ریحان و جنت نعیم می شود و تا این جا در یک صیرورت و شدن های متوالی کمالی به جایی می رسد که یک انقلاب رخ می دهد انقلابی که در آیه 14 سوره زخرف این گونه بیان شده است: وَإِنَّا? إِلَى? رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ؛ و به راستی که ما به سوی پروردگارمان هر آینه منقلب می شویم.